دستگاه رنج‌ساز

(2 امتیاز)
وقتی سفره‌ات را از این هستی بیکران جدا کنی، به واقع یک “من” مجزا ساخته‌ای. این “من” همان رنج است. خودْ دستگاه رنج‌ساز است. در حقیقت هیچکس رنج نمی‌کشد و نباید هم بکشد بلکه تنها این منِ موهوم خودساخته است که می‌پندارد در حال رنج کشیدن است. و تو خودت را با این منِ ذهنی یکی پنداشته‌ای. حال آنکه “من” که نباشد رنجی هم در کار نیست. نکته را دریاب. وقتی در مراقبهٔ اصیل بی‌ذهن و بی‌من می‌شوی. وقتی به وحدت در می‌آیی، وقتی نفس‌ات کاملاً بی‌خواهش و بی‌آرزو می‌گردد، کدام رنج؟! چه رنجی؟! یکبار هم که شده به درستی امتحان کن و ببین آیا در آن کیفیت رنجی را حس می‌کنی؟! اگر یکبار به قول پیامبر(ص)؛ قبل از مرگ، بمیری[یعنی این “منِ ذهنی” بمیرد]، خواهی دید که رنج هم مرده است. زیرا این منِ ذهنی مرده است. لکن چون این “من” را دوباره باز گردانی و ریاست خود را به او سپاری، رنج و رنجیدن نیز با توفانی از افکار و اوهام رنگارنگ دوباره آغاز شده است. این یعنی کلید روشن و خاموش کردن رنج را خداوند در وجود خودت نهاده است. می‌توانی در درون رنج نبری، می‌توانی خودِ متعال‌ات باشی بدون من، می‌توانی با مرگ من، همه باشی، کل باشی، و تسلیم‌وار با جریان ناب حیات با هماهنگی تمام همسفر شوی. هرجا که رفت! بدان وقتی از آنِ کل باشی، کل نیز از آنِ توست. و کسی که کل از آنِ او باشد کمبودی نخواهد داشت. هر چیزی به موقع در خدمت اوست بی‌آنکه خواسته باشد.

مسعود ریاعی
اشتراک گذاری این مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید