مسعود ریاعی

به دست و از دست + پادکست

(2 امتیاز)

وقتی به دست نیاوری، از دست هم نمی دهینمی توانی به دست بیاوری و از دست ندهیاین غیر ممکن استخلاف ناموس هستی استبه دست آوردن، از دست دادن را در دل خود دارداین یک قانون ازلی استبرای اینکه از دست ندهی، وسوسه ی تملّک و تصاحب را از خود دور کنچیزی را از آنِ خود نکن، به حوزه ی منیّت خود در نیاور تا اندوه از دست دادنش را نخورییک سالک بدنبال تملّک و تصاحب این و آن نیستبرای او چیزها فقط هستندهمینهیچ احساس تملّکی در کار نیست

زیرا سالک، نه چیزی را به اسارت میگیرد و نه خود به اسارت میروداز منظر او هر چیزی آزاد است، خواه در خدمت او باشند و خواه نباشنددقیقا از همین روست که تمام پدیده ها در خدمت اوینداو همه را آزاد میکنداو رهاننده استبا این حال هر چیزی در خدمت اوست بی آنکه بخواهدبرخوردار می شود بی آنکه نقشه ای کشیده باشدیک سالک همواره مِن حَیثُ لا یَحتَسِب” بهره مند استاو با دو بال بود و نبود حرکت می کنداو روح و روانش را از وسوسه ی داشتن، خلاص کرده استاگر چیزی را از آنِ خود کردی، منتظر باش که روزی از دستش بدهیو می دهیو غمگین و محزون خواهی شد

مگذار چیزی به وجودت قفل شودمگذار روح و جانت وابسته گرددخوب و بد فرقی ندارند، رواناً رهایشان کنآنگاه میخواهند باشند میخواهند نباشنداشیاء و اشخاص را اسیر نکنبرایشان دام و تله پهن نکنمُهرِ تملّک بر آنها نزنوابسته شان نکنوابسته شان نشوآزادی خدادادشان را نگیرو آنگاه است که تمامی هستی عاشقانه در خدمت تو خواهد بود و در هر عالَمی که باشی تو را یاری خواهد نمودو این کار هستی از سر عشق است و از سر وظیفه نیستزیرا تو با همه ی پدیده ها رابطه ای عاشقانه بر قرار کرده ایکاش نکته را بگیریای دوست، چون عشق دهی، عشق خواهی گرفتآزادی دهی، آزادی خواهی گرفترها کنی، رها خواهی شدو چون آگاهی دهی، آگاهتر شوی

این هستی، بسیار هوشمند استوقتی دست خدا در کار است، دست من و تو دگر دست نیست تا بخواهد چیزی را به دست آورد یا از دست بدهدوقتی عمیقاً دریابی که همه چیز در دستان خداست، هر دست دیگری را جز مجازی بیش نخواهی دیددستت را خالی کن تا خداوند همه جهانها را در آن قرار دهدقنوت نزد من چنین معنایی دارد.

اشتراک گذاری این مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید