مرحلهای است در سلوک که نباید چیزی را معنا کنی، نباید چیزی را تعریف و یا حتی توضیح دهی. در این مرحله هر معنا و تعریف و توضیحی دور افتادن است. فرو رفتن در تاریکی بیشتر و پیچیدهکردن مشهودات است. باران را تعریف نکن. زندگی را تعریف نکن. بدنبال تعریف خدا و عشق و هستی نباش. هر تعریفی ایجاد محدودیت است. اسیر تعاریف خودت نشو. جریان هستی را زنده همانگونه که هست دریافت کن. آگاهی واقعی با “دریافت” محقق میشود نه با تعاریف ذهنی. دیدن در سکوت ذهن را یاد بگیر که این همان آگاهی زنده و پویایی است که همواره بزرگان در آن و با آن سیر میکنند.