رها از خوارج‌پنداری

امتیاز
هر دین و مذهب و مکتبی خوارج متعصب خود را دارد. اینطور نیست که خیال کنی فقط اسلام دارای خوارج است. هم یهودیت هم مسیحیت و هم اسلام در هر برهه از تاریخ‌شان بدون خوارج نبوده و هنوز هم نیستند. نه تنها ادیان ابراهیمی بلکه حتی مکاتب تسامح‌آمیزی چون بودایی و دائویی نیز خوارج خود را دارند که گاه در تعصب و خشونت‌پروری گویِ سبقت را از دیگران می‌ربایند. ماجراهای خونین اخیر در میانمار هنوز در خاطره‌ها زنده است. تو گویی خوارج‌اندیشی وصله‌ای چسبیده و جدا ناشدنی هر دین و آیین است. فرقی نمی‌کند آن چه دین و آیینی باشد. شرقی باشد یا غربی. آسمانی باشد یا زمینی. اما چرا اینگونه است؟! آیا این به ذات دین بر می‌گردد یا به بیماری ذهنی برخی انسان‌ها. اگر نیک بنگری خواهی دید که این بیماری انسان‌های حقیر و جزم‌اندیش است نه بیماری دین. تعصب جاهلی و دگرآزاری بیماری مزمن انسان‌های متوهم و بی‌ظرفیت است که البته در هر کجا و در هر سرزمینی یافت می‌شوند. هر ملتی با هر دین و آیین و طرز تفکری همواره جمعی خشونت‌طلب و دگرآزار دارد که پیوسته آماده و مهیا برای جذب شدن به برداشت‌های خشونت‌آمیزند. دینی و غیر دینی فرقی نمی‌کند. حتی اگر بروی -برای خنده- مثلاً چیزی به نام مکتب‌خنده در سرزمینی براه بیندازی، پس از کوتاه‌مدتی خواهی دید که آن هم خوارج خود را خواهد یافت! کسانی که حاضرند آنها که نمی‌خندند را طرد کنند و آزار رسانند! این یعنی همیشه عده‌ای در مورد هر چیزی آمادهٔ اِعمال خشونت‌اند! فقط کافیست بهانه خوب و قابل اتکایی داشته باشند! نهایتاً این را می‌خواهم بگویم که این زشتی ذاتاً ربطی به دین ندارد بلکه ربط به انسان بیمار دارد. انسانی که ذهناً بیمار است و خود را سالم ترین می‌پندارد. موضوع هر چه می‌خواهد باشد، آن متعصبین و خوارج خود را خواهد یافت و خواهد داشت. مارکسیسم خوارج خود را دارد همچنانکه نازیسم و فاشیسم و دیگر ایسم‌ها اعم از چپی و راستی نیز خوارج خود را دارند. خوارج مارکسیسم استالین‌باوران بودند، خوارج نازیسم اس اس، ‌و خوارج فاشیسم کت‌چرمی‌ها. مَخلَص کلام اینکه؛ بیمارانی اینچنین هر کجا که باشند و پیرو هر مکتبی که باشند با اِعمال خشونت زنده‌اند. اگر روزی خشونت نکنند و آزار نرسانند احساس می‌کنند که در آن روز ثوابی نداشته‌اند و عمرشان به بطالت رفته است! و متأسفانه امروزه، دین و آیین را فقط از روی همین اقلیت خوارج‌اش می‌شناسند نه از روی فرهیختگانش. و این ظلمی مضاعف به جریان حق و تفکر متعالی است. کاش یاد بگیریم که تفکر مخرب خوارج‌گونه را از تفکر متعالی و نجات‌بخش باز شناسیم و هرگز آنها را با یک چوب نرانیم.

مسعود ریاعی
اشتراک گذاری این مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید