امتیاز
این نظم ، هر نظمی نیست.
این صفِ صافات است. صفِ صاف شدگان، ناب شدگان ، خلاص گشتگان، رهایی یافتگان، “مُخلَصین”. هم آنان که توجه از غیر بریدهاند و در برابر حقیقت محض ، تسلیم محضاند ، از خود رایی ندارند ، رای خود را دور انداختهاند و پذیرا و شفافاند. آن لایهی آگاهی که اینان در آن بسر میبرند ، بالاترین افق وجود است. یک قرب ناب است. چه اینان خادمان “ذات حق تعالی” یند. نشسته بر فطرت الهی خویشاند. جز به ” او”، توجه به هیچکس و هیچ چیز نسپرده و نمیسپارند.
وجهشان ، اوست.
اینان مطلقاً در اختیار حقاند.
بهشتشان همین در اختیار بودن است.
اینان، “مطلق” را ، “آزاد” را ، ” فَعّالُُ لِما یُرِید” را بندهاند. پس حق است که شبیه همو آزاده باشند، چه هر کس شبیه ربّاش است.
پس اینان آزادگانند چه این سوره ، سورهی رهایی یافتگان است. سورهی “مُخلَصین” است. اینان فرمان هیچکس را نمیبرند جز همان “ذات سبحان” را. پس از هر تعلقی آزادند.
اینان رسیده به چشمهی خویشاند.
از هیچ چشمهی دیگری نمینوشند.
چه نیک میدانند که هر کس از مشرب خویش مینوشد “قَد عَلِمَ کُلُّ اُناسِِ مَشرَبَهُم”…
تو نیز چون وجودت را خالی کنی،
از تعلقات رها گردی ، “مُخلَص” شوی ، از شرّ ذهنیاتت خلاص گردی ، و تسلیموار با بزرگان این سوره سلوک نمایی ، به واقع به جایگاه آزادگان راه یافتهای. و اگر اهل آزادی نیستی ، آن را نمیفهمی، اهل در بند کردنِ خود ، و این و آنی ، این سوره جای تو نیست. اینجا مقام نکن ، که از حال صافات ، تو را نصیبی نخواهد بود.
بر خیز و خانهی خود را بیاب که این سوره ، مَقام و مُقام آزادگان است. حنفاء”ی که یگانه پرست و یگانهخواه و یگانهبین و یگانهاندیشاند …
بر گرفته از کتاب “تفسیر رهایی”
مسعودریاعی