خدای چوپان پیر

(1 امتیاز)
چوپان پیر مشتی خاک نرم از کف رودخانهٔ خشکیده را در دستان چروکیده‌اش گرفت و با سرانگشتانش آن را نوازش کرد و آنگاه گفت: این بشر دو پا زمین را به گند کشیده است حال آنکه از اول قرار بوده آن را آباد کند. می‌دانی از چه رو فرموده؛ “وَ هُوَ الَّذِی فِی‌السَّماء الهٌ وَ فِی‌الاَرضِ الهٌ”(اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست)!
جوان گفت: نه، نمی‌دانم.
چوپان پیر آهی کشید و گفت: وقتی می‌فرماید”و در زمین خداست” می‌خواهد نگاهت را به زمین برگرداند. به تجلّی‌گاه زمینی‌اش. به جایی که تو را می‌پروَرد. تو نمی‌توانی همواره نگاهت را به آسمان بدوزی در حالیکه نان زمین را می‌خوری. این نمک‌نشناسی است. وقتی در زمینی تجلّی‌گاه نزدیک را دریاب. شاکر نعمت‌های زمینی‌اش باش. زمین‌اش را پاک و مطهر بدار. قدر دان باش و آبادش کن. که “وَاستَعمَرَکُم فِیها”(خواست که آبادش کنید)! و عجب آبادش کردید!!
آه، که این بشر تاریک‌اندیش هیچگاه خود را در زمان و مکان درست قرار نداده است. وقتی در زمین است ذهنش مدام در هپروت آسمان‌هاست و وقتی به آسمان می‌رود ذهنش معطوف به زمین و خاطرات زمینی‌اش! و دقیقاً از این روست که نه آسمان را درست فهمیده و نه زمین را! این بشر وامانده در رنج، همیشه ذهنش در جای دیگری غیر از جایی است که باید باشد! آن هم در جاهای دور و پرت، نه نزدیک. و نه در زیر پایش. حال آنکه “چشمهٔ جوشان در زیر پای توست” “تَحتَکِ سَرِیّاً”! این بشر غفلت‌زده چه کم در “اکنون” و “اینجا” قرار دارد! و این هم اوضاع زمین! مهد حیات! که از همه سو در حال کم شدن و اضمحلال است.

بر گرفته از حکایات چوپان پیر
مسعود ریاعی
اشتراک گذاری این مطلب:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک های پیشنهادی

(دانشمند، محقق، نویسنده، مدرس و ابداع گر “تز جامع“ در زمینه های: طریقت هنرهای رزمی، طب سوزنی، یوگا، متافیزیک، حجامت، ماساژ، انرژی درمانی، تای چی، هیپنوتیزم، علوم روحی، طب گیاهی، یی چینگ، ذن و…)

پیمایش به بالا