خروج از قبرستان گذشته
زندگیِ ما همه یکسره در گذشته میگذرد. حتی آیندهمان هم تبدیل به گذشته گشته است. حتی رؤیاها و آرزوهایمان نیز همگی ریشه از گذشته گرفتهاند.
زندگیِ ما همه یکسره در گذشته میگذرد. حتی آیندهمان هم تبدیل به گذشته گشته است. حتی رؤیاها و آرزوهایمان نیز همگی ریشه از گذشته گرفتهاند.
طریقتی است تحت عنوان بیطریقتی. در طریقت بیطریقتی هیچ چیز ثابت و هیچ نظم برساخته از ذهنی وجود ندارد. در بیطریقتی نه انگیزهای وجود دارد
آیا قطر خورشید آنچنان که امروزه اخترشناسان میگویند فقط یک ملیون و چهارصد هزار کیلومتر یعنی حدود صد برابر زمین است؟! آنها کدام قطر را
اگر جانت را جانِ خدا که جانِ جانان است بگیرد، تو جانِ الهی خواهی یافت و در هر کجا و ناکجایی زندهای. و چون این
وسواسگونه از روی عادت، لب میجنباند و لب میجنباند. ولی طرْفی نمیبست.پس چوپان پیر او را نظری انداخت و گفت: چه میکنی؟!گفت: ذکر میگویمپرسید: ذکر
در سلوک صحرایی است به نام عرفه. عرفه از ماده شناخت است. شناخت حقیقتِ آنچه هست. آن صحرایی است خاص برای دریافت این معرفت! اما
این دنیا همچون قطعات یک پازل بزرگِ بهمریخته و درهم و برهم است. اگر با چشمان مشاهدهگرت بنگری خواهیدید که کمتر کسی و کمتر چیزی
از منظری باطنی میتوان گفت؛ ایمان، عامل تثبیت بود و نبود است. اگر به وجود خدا ایمان داشتهباشی، پس برای تو هست. و اگر نداشته
هر گاه مشکلی برایت پیش آمد، انفاق کن. انفاق و بخشش حلال مشکلات است. نگو که خودم چیزی ندارم، نگو که خودم محتاجم. اتفاقاً بهترین
فلسفههای ذهنیِ امروز بیش از پیش از حُکَمای فرزانهٔ باستان فاصله گرفته است. این فلسفه دگر آن فلسفهای نیست که فرزانگان در هزارههای پیش از