(3 امتیاز)
از منظری میتوان گفت؛ زمان همان کثرت است نه چیزی جدای از آن. کثرت که محو شود، زمان هم محو شده است. زمان، موجودیت پدیدههاست. از موجودیت اشیاء و رویدادها و نسبتشان با هم است که چیزی به نام زمان ادراک میشود. اگر چیزها نباشند زمانی هم نیست. این یعنی؛ زمان خودْ مستقل از پدیدهها، وجودی ذاتی ندارد. زمان، فرافکنی کثرت است. تور نامرئی کثرت برای به دام انداختن ذهنهاست. در مراقبهٔ اصیل وقتی ذهنت از کثرت فارغ شود، وقتی از کثرات رها گردی، در آن دم تو از زمان خروج کردهای و به کیفیت بیزمانی وارد آمدهای. توقف ذهن، توقف زمان است. توقف ذهن، توقف جهان کثرت است. و این موقفی است که هر سالکی باید خود تجربهاش کند. چه فهم و دریافت این نکته با گفتن و خواندن و حفظ کردن و تحلیلهای ذهنی محقق نمیشود.
مسعود ریاعی